معنی فرنشین، رئیس، ریاست کردن، اداره کردن, معنی فرنشین، رئیس، ریاست کردن، اداره کردن, معنی tcjadj، cnds، cdاsت lcbj، اbاci lcbj, معنی اصطلاح فرنشین، رئیس، ریاست کردن، اداره کردن, معادل فرنشین، رئیس، ریاست کردن، اداره کردن, فرنشین، رئیس، ریاست کردن، اداره کردن چی میشه؟, فرنشین، رئیس، ریاست کردن، اداره کردن یعنی چی؟, فرنشین، رئیس، ریاست کردن، اداره کردن synonym, فرنشین، رئیس، ریاست کردن، اداره کردن definition,